مسألهی استقلال بحرین در سال ۱۳۵۰، بدون تردید مهمترین موضوع در پیوند با تمامیت ارضی ایران در عصر پهلوی است. دولت ایران همواره بحرین را جزیی جداییناپذیر از خاک خود میدانست و تا میانهی دوران ناصرالدینشاه قاجار نیز حاکمان محلی بحرین بر حاکمیت ایران بر بحرین اذعان داشتند و ایران در این جزیره راهبردی جنوب خلیج فارس اعمال حاکمیت میکرد. پس از این که طی کودتایی شیخ عیسیبنعلی آل خلیفه با پشتیبانی همه جانبه دولت بریتانیا، عموی خود شیخ محمد، حاکم منصوب دولت ایران در بحرین را سرنگون کرد، بدون این که بحرین اعلام استقلال نماید و یا حتی بریتانیا مسؤولیت اشغال آن را بپذیرد، از اعمال حاکمیت ایران بر این بخش از سرزمینش جلوگیری شد و متعاقبا بریتانیاییها مدعی شدند که بحرین تحت الحمایهی آنان است. این تحولات هیچگاه مورد پذیرش دولت ایران قرار نگرفت و دولت ایران کماکان بحرین را در قلمرو قانونی و مشروع خود میدانست. انگلیسیها نیز در عمل هیچگاه دلیل و توجیهی حقوقی برای سلب حاکمیت ایران بر بحرین ارائه ندادند و صرفا ادعای حاکمیت ایران بر این جزیره را رد میکردند. چنین وضعیتی منجر به کشاکش دیپلماتیک دهها سالهی ایران با دولت بریتانیا بر سر حاکمیت بر جزیرهی بحرین گردید. در سالهای پایانی دهه ۱۹۶۰ میلادی، موضوع خروج بریتانیا از خلیج فارس مطرح گردید. در سال ۱۳۴۷ نیز محمدرضاشاه پهلوی در مصاحبهای در دهلی نو به طور ضمنی از ادعای حاکمیت ایران بر بحرین صرف نظر کرد و در پی آن با ترتیباتی که بر اساس نظر و ارادهی انگلیسها اتخاذ شده بود، سرنوشت بحرین با مداخلهی سازمان ملل متحد تعیین و در نتیجه بحرین از ایران به طور رسمی جدا و به کشور مستقلی تبدیل شد.
تلقی افکار عمومی ایران از ماجرای «استقلال» بحرین، که با تمام مواضع و رویکردهای دولت ایران تا پیش از مصاحبهی محمدرضاشاه در دهلی نیز منطبق است، «تجزیه»ی جزیرهی بحرین از ایران است. بر این اساس بحرین جزیرهای ایرانی و استان چهاردهم ایران بوده که با دخالت انگلیسها و همراهی و پذیرش نظام پهلوی از ایران تجزیه گردیده است. در مقابل این تلقی افکار عمومی، طرفداران نظام پهلوی تلاش میکنند تا قرائتی دیگر از ماجرا ارائه دهند. در این دیدگاه، بحرین سرزمینی است که حداقل از دوران ناصرالدین شاه از ایران جدا شده و ایران دهها سال بود که دیگر عملا حاکمیتی بر آن نداشت و محمدرضاشاه با صرف نظر کردن از ادعای حاکمیت ایران بر بحرین در عمل راه را برای آزادسازی جزایر سهگانه و اقتدار ایران در خلیج فارس فراهم کرد.
با توجه به دو دیدگاهی که به آن اشاره شد، در این پژوهش تلاش شده است که به یاری اسناد و منابع دست اول، به این پرسش پاسخ داده شود که آیا در عصر محمدرضاشاه پهلوی، بحرین از ایران تجزیه شده است یا خیر؟ برای پاسخ به این پرسش صریح، باید به حقوق بین الملل و تاریخ و رویدادهای سیاسی در پیوند با مسألهی بحرین توجه کرد. بحرین هیچگاه قانوی و مشروع از ایران جدا نشده بود. از سوی دیگر در عصر استعمار، مناطق بسیاری از حوزهی اعمال حاکمیت و اقتدار سرزمین مادری جدا شده بودند که با خروج استعمار، بار دیگر در اختیار سرزمین مادری قرار گرفتند.
با یک بررسی دقیق حقوقی میتوان به این نتیجه رسید که ایران تنها از اعمال حاکمیت بر بحرین منع شده بود، اما حق حاکمیت خود را بر بحرین از دست نداده بود. فیصلهی نهایی مسألهی بحرین و دخالت دادن ایران در مسألهی استقلال بحرین از سوی سازمان ملل متحد، انگلیسها و حکومت آل خلیفهی بحرین، تأییدی ضمنی بر صحت و استواری حق حاکمیت ایران بر بحرین است. افزون بر این، ترفندها و دسیسههای نظاممند و پردامنه که منجر به صرف نظر کردن ایران از حق حاکمیتش بر بحرین شد، نیز دلیلی دیگر بر تعلق بحرین به ایران بود. همچنین چگونگی تعیین وضعیت بحرین و اهتمام جدی انگلیسها به عدم برگزاری رفراندوم و حتی انجام یک نظر سنجی واقعی در بحرین، نشان از نیرومند بودن هویت ایرانی مردم بحرین و ارادهی آنان برای زیست در کنار سایر هم میهنانشان در سرزمین مادری آنان داشت.
جدایی بحرین، برخلاف ادعای طرفداران نظام پهلوی، ایران را در احقاق حقوق خود در مورد جزایر سهگانه نیز یاری نداد و قدرت ایران در خلیج فارس را، اگر نه بیدرنگ، بلکه پس از چند سالی به شدت تضعیف کرد و لطمه بزرگی به موقعیت راهبردی ایران در خلیج فارس زد و ایران را از داشتن پایگاهی مهم در جنوب خلیج فارس محروم ساخت؛ و مهمتر از آن قداست و مصونیت تمامیت ارضی ایران را خدشه دار ساخت. بدتر از همه، نوع استدلالهای محمدرضاشاه در توجیه جدایی این قطعه از خاک ایران بود که به جایگاه تعرض ناپذیر تمامیت ارضی کشور لطمه وارد میکرد. استدلالهایی از این دست که بحرین، نفت و مرواریدش را از دست داده و بنابراین دیگر برای ایران اهمیت ندارد. سیاست دولت پهلوی در مورد بحرین، نه تنها در سالیان نزدیک به تجزیهی این جزیرهی ایرانی، بلکه از سالها پیش در راستای تحقق سیاست انگلیسها برای ایرانی زدایی از بحرین بود.
پژوهش حاضر، سومین جلد از مجموعه تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی است و مکمل دو جلد قبلی، برای فهمی جامع و فراگیر از تحولات مرزی ایران در عصر پهلوی است. در این کتاب تلاش شده تا با یاری اسناد و منابع دست اول، سیر جدایی بحرین از ایران ترسیم گردد.
Book
The Territorial Integrity of Iran During the Pahlavi Period; Vol 3: Bahrain
تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی؛ جلد ۳: بحرین
Downloadable Raster PDF File£23.00
Download Table of Contents, and Preface
Tags | History > Ancient Persia > Contemporary History > Pahlavi |
---|
Publisher |
---|
Author |
---|
Publication Year | 2018 |
---|
Vol / Issue | Volume 3 |
---|
Total Pages | 368 |
---|
Language(s) | Persian |
---|
ISBN | 9786005786446 |
---|
SKU | BDP201384 |
---|
Further details and excerpts: |
---|
Be the first to review “The Territorial Integrity of Iran During the Pahlavi Period; Vol 3: Bahrain” Cancel reply
You may also like:
فرامین و مکتوبات دیوانی - حکومتی ناصرالدین شاه قاجار و میرزا محمد خان قوام الدوله و سایر رجال تاریخی در رویارویی با واقعه هرات، جنگ مرو، حوادث سیستان و... (۱۲۶۸ - ۱۲۸۱ق.)
£22.00تاریخ ۸ سالهی ریاست جمهوری محمود احمدینژاد؛ جلد ۱، حوادث سال ۱۳۸۴
£29.00آفریننامه: مقالههای باستانشناسی در نکوداشت استاد مهدی رهبر
£69.00تبار و نشانشناسی سواران ساسانی در نقش برجسته فیروزآباد
£14.00دیوانیان از ساسانیان تا سامانیان (نگاهی به سرگذشت نظام دیوانی ایران بعد از سقوط ساسانیان)
£22.00This is the first product you are viewing.
Reviews
There are no reviews yet.